سخنی با شما

سخنی با خوانندگان سخنی با شما

هموطن عزیزم؛

سلام

به عنوان شخصی که علاقه ی زیادی به شعر و به خصوص در بین شاعران معاصر به سپهری دارم روزی برای بار هزارم داشتم هشت کتاب سهراب رو ورق میزدم. برخی اوقات برای برخی شعرها تامل میکنم، اینبار به شعر چشم ها را باید شست رسیدم. مطمئناً هر ایرانی یک بار این شعر را خوانده یا شنیده است. «چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید»، ساعت ها بر همین قطعه صرف تفکر کردم. به عنوان شخصی که حدود ۵-۶ شرکت مختلف راه اندازی کردم و اعتبارش را برای دیگران و آیندگانشان بخشیدم! تنها یک چیز برایم باقی مانده بود، تنها مدیر عامل شرکت داده پردازان فرجاد بودم (و هستم) . از میان آن همه شرکتهای موفقی که راه اندازی کرده بودم برای خود چیزی جز یک نام معتبر باقی نمانده بود . در دیگر شرکتها که هم به عنوان مدیر عامل حضور داشتم و هم به عنوان رئیس هیت مدیره ، بسیار موفق عمل کرده بودم ولی در شرکت خودم هیچ چیزی نداشتم! حال که مدتی است (حدود شش ماه) نه مشتری قبول می کنم و نه چیزی برای ارائه، احساس یاس و خستگی کردم. با خود تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه به آرمان هایم جامه ی عمل بپوشانم. تصمیم گرفتم با تاسیس چندین هولدینگ در طی زمان های مختلف نه تنها به آرمان های خودم بلکه به دیگران نیز فرصت «بودن» بدهم. دیری نپایید تا بیزینس پلن یا همان طرح تجاری خود را نوشتم. و خوشبختانه برایش نیز اسپانسر پیدا شد. حال که این خطوط را با شما در میان میگذارم، تنها به دو چیز می اندیشم : به مانند گذشته مشتریان وفادار و دوم نکته ای که گم شده بود! آینده ای روشن و آرمانی بسیار پخته.

نام شخصی خودم فرجاد است. برای همین نام شرکت اصلی را چندین سال پیش داده پردازان فرجاد گذاشتم و در جذب مشتری بسیار موفق بودم. اما اینبار نام دخترم را بر روی این شرکت گذاشتم، دختری که باید به آینده اش فکر کنم، نسبت به وی متعهد باشم، مراقبش باشم، و هزاران آرزویی که هر پدری برای فرزندش دارد و به مانند دیگر پدران تمام تلاش خود را می کنم تا این فرزند بسیار خوب و آرمانی رشد کند. در سالهای پیش رو تنها با کمک مشتریان وفادار می توانم از پس این فرزند بر بیایم. پس تمام سعی خود را خواهم کرد تا نه تنها مشتری مدار باشم بلکه مشتری نیز نسبت به وانیا وفادار باشد. این دختر به مانند دیگر فرزندان این سرزمین ساده و پاک است، آینده اش در دستان من و شماست، آینده ی کودکانمان به تنهایی امکان پذیر نیست و نمی توان تنهایی همه ی کارها را انجام داد. اگر من به شما اعتماد نکنم و شما به من، اگر من به شما وفادار نباشم و شما به من، هیچ آینده ای برای فرزندانمان نخواهیم داشت. بنده به شخصه تمام تلاش خود را می کنم تا هم انسان مطمئنی باشم و هم به شما و تجارتتان وفادار.

حرف برای گفتن بسیار است و از حوصله ی شما خارج. امیدوارم با یکدیگر ملاقاتی داشته باشیم تا در حین چایی خوردن از آینده ی فرزندانمان صحبت کنیم

و من الله التوفیق

مرتضی پورمحمد

۱۱ دی ماه سال ۱۳۹۳

تعداد بازدید از این مقاله : 4808 مرتبه